به گزارش “راهبرد انرژی“، جنگ دوازدهروزه اخیر میان ایران و اسرائیل، اگرچه از نظر زمانی کوتاه بود، اما از حیث ماهیت، پیچیده و چندلایه بود؛ نبردی که فراتر از آسمان و زمین، در اعماق ذهن، جامعه، اقتصاد، رسانه و سیاست جاری شد.
این جنگ را نمیتوان صرفاً با شمارش موشکها یا تصاویر انفجارها فهمید، بلکه باید آن را از دریچهای بازتر نگریست؛ دریچهای که مفهومی بهنام «جنگ ترکیبی» را بهمیان میآورد.
اسرائیل در این جنگ، دیگر تنها با جنگنده و پهپاد به میدان نیامد؛ بلکه با ترکیبی از روشهای نظامی، سایبری، رسانهای، اقتصادی، روانی و دیپلماتیک، کوشید ایران را به زانو درآورد. هدفش این نبود که یک نقطه را بمباران و تمام کند، بلکه میخواست درهمتنیدگی روان جامعه، انسجام درونی نظام، ساختار بازدارندگی نظامی و حتی ادراکات جهانی از ایران را بهطور همزمان مختل کند. این همان جوهره جنگ ترکیبی است:
حمله به جسم و روح، به زیرساخت و ذهن، به مرزها و معنا.
اما سؤال اساسی اینجاست: آیا اسرائیل به اهدافش رسید؟
پاسخ، با تأملی واقعگرایانه، منفی است. اسرائیل در این جنگ بهدنبال تضعیف پایدار قدرت بازدارندگی ایران، ایجاد نارضایتی داخلی، شکاف در افکار عمومی، و منزویسازی منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی بود. اما آنچه رخ داد، بر خلاف این نقشه بود. جامعه ایران، برخلاف برخی تحلیلها، در برابر تهدید خارجی، واکنشی با درونمایه همبستگی میهنی نشان داد. نه جنبشی اجتماعی شکل گرفت، نه بدنه دفاعی دچار فروپاشی شد، و نه ایران از پاسخ بازدارنده ناتوان ماند.
در جبهه رسانه و افکار عمومی نیز، موج جهانی که پیشتر علیه جنایات اسرائیل در غزه شکل گرفته بود، اجازه نداد تا این کشور بتواند نقش قربانی یا مدافع مشروع را بازی کند. حتی متحدان همیشگیاش در غرب، محتاطتر از همیشه واکنش نشان دادند. و این، خود نشانهای از تنهایی تدریجی اسرائیل در فضای جهانی است.
شاید تنها نیروی نیابتی که در این جنگ بهطور محدود وارد عمل شد، انصارالله یمن بود که چند پهپاد و موشک به سوی جنوب اسرائیل روانه کرد؛ حزبالله لبنان و گروههای فلسطینی، سکوت راهبردی اختیار کردند. همین هم نشان داد که محور مقاومت، برخلاف تصور اسرائیل، هنوز کارتهای مهمتری را برای میدانهای آینده نگه داشته است.
در نهایت، اسرائیل با وجود تمام ابزارهای مدرن و حمایتهای پنهان، نتوانست به اهداف استراتژیک خود برسد. چرا که جنگ، فقط تکنولوژی نیست؛ نبرد ارادهها، حافظهها، هویتها و آیندههاست.
ایران، با تمام مشکلاتش، هنوز حافظهای تاریخی، تجربهای از مقاومت، و سرمایهای اجتماعی در مواقع بحرانی دارد که آسان از هم نمیپاشد.
جنگ دوازدهروزه شاید پایان یک مرحله از منازعه باشد، اما آغاز سؤالات عمیقتری است:
درباره ماهیت جنگهای آینده، ظرفیتهای نرم یک ملت، و اینکه کدام طرف واقعاً قدرتمندتر است؛ آنکه میکشد، یا آنکه میایستد و فرومینریزد؟